بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

دختــــــــــــــرم باران تمام هستی زندگی ما

بدون عنوان

1393/11/9 3:46
نویسنده : مامان
83 بازدید
اشتراک گذاری

آمده ام تا برات بنویسم به هیچ چیز فکر نمیکنم جز تو.....تو که تموم زندگی منو پر کردی.....تویی که شدی جزء بهترین لحظاتم..... حتی فکر کردن به اینکه روزی از پیشم بری و من رو با تموم خاطراتت تنها بزاری امونمو میبره..... تو میری دنبال سرنوشت،دنبال زندگیت،دنبال عشقت،و من می مونمو خاطرات تو،من میمونم و آلبومی از عکس هات که یاد آور تموم لحظات شیرین زندگیمه.....لحظات شیرین..... دلم پژمرده میشه می شه وقتی دیگران بی تفاوت باشن.....برام سخته که سهم دیگران فقط بوسیدن روی ماهت باشه بدون ذره ای احساسات..... نمیدونی چقدر مضطرب میشم وقتی میبینم نگاه دیگران به چهره ات این گونه است که با لحنی چندان دوستانه می گویند(چه چشمهایی)! نمیدونی چقدر مضطرب میشم وقتی به بزرگ شدنت تو این جامعه ای که هر لحظه بد و بدتر میشه.....فکر میکنم و میبینم نا خدا گاه اشکی از گوشه ی چشمهام رو صورتم سر میخوره،..... نمیدونی چقدر برام سخته میوه ی دلم و در برابر خطرات حفظ کنم..... به صورتت که نگاه میکنم شاد میشم،ولی در اوج شادی اشک میریزم،روزی رو میبینم که تو رو تو آغوشم می گیرم و برات آرزوی خوشبختی میکنم،و دستات رو در دستهای مردی قرار میدم که خواهان خودت باشه نه چیز دیگه ای،..... امیدوارم زمانی برسه که انقدر خوبی دورت رو بگیره که فرصت فکر کردن به بدیها رو نداشته باشی..... انقدر آدمهای خوب دورت باشند که معنی خوشبختی رو با چشمهای معصومت ببینی..... امیدوارم بدی،زشتی،کینه و دروغ دیگران رو با چشمهای ی معصومت ببینی،و اونها رو تبدیل به خوبی و زیبایی کنی..... میوه ی دلم.....انقدر حرف برای گفتن دارم که اگه بخوام بنویسم تموم عمرم و دقیقه ام رو باید بنویسم..... فقط یه کلمه مگیم : عاشقانه دوستت دارم با تمام وجودم با تمام احساسم...

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)