بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

دختــــــــــــــرم باران تمام هستی زندگی ما

برای پرنسسم

میوه ی پرافتخار وزیباروی باغ زندگیم پرنسس دردونه م باران :تورابراوج میبینم نوباران رحمتی که وجود خشک زمین را که عطش تورادارد سیراب میکنی وبرکت وجودت لبخند شوق برچهره ی مردمان سرزمینم مینشاند پس بیا .بالبخند بارانیت پژمردگان را دوباره برویان باران من...نا امیدشان نکن وبرآنهاببار بگذار وجودت زندگیها بسازد ولبخند شوق برلب زمینیان.نشان بده که باران برکت است ورحمت وشادی
9 بهمن 1393

بدون عنوان

عزیزم سلام  امروز میخوام برات بگم دیشب داشتیم باهم بازی میکردیم بهت گفتم تو کله باران چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ توهم سریع گفتی خوراکی مامان توش چلوگوشت وماهی کلی هم میخندیدی  وغذاهارامیگفتی راستی باقالاقاتق گفتی باقالی قوتوق ...
24 دی 1393

بدون عنوان

بــــــــــــــــــــــــــاران خوشگلم این روزها چقدر  مهربان تر  شدی .   چقدر  شیرین تر  ، چقدر  دوست داشتني تر .   اين روزها كه ديگر نميتوانم مثل قبل با تو بازي كنم چقدر بزرگ تر شده ای ،      فهیم تر .     دلرباتر  .       راستش انقدر شگفت زده ام از رفتارت كه نميدانم چه بگويم و بنويسم كه تو نيز بداني .           دروغ چرا ؟ هيچ وقت فكرش را نميكردم در اين سن و اين شرایط با چنين   رفتار هاي تو مواجه شوم !   تو انقدر  ...
24 دی 1393

بدون عنوان

  سلام دخترم اینجابرات مینویسم تابدونی تمام زندگی من وبابا هستی و هرروز امیدمون به زندگی بیشترمیشه خدا راشکر هزاران بارشکر که ماراهم لایق دونست وشماباران خانم وبهمون هدیه داده من وبابا 22فروردین سال 87 باهم ازدواج کریم وزندگی شیرینمون راشروع کردیم 15 مهرسال 89 من وبابا فهمیدیم 1 فرشته کوچولو تو راه داریم وقراره 3نفربشیم خیلی خوشحال بودیم اونشب تا اذان صبح من وبابا بیداربودیم وخوابمون نبرد 2هفته بعدبه همه گفتیم وای شادی وباهمه تقسیم کردیم راستی تواولی نوه ازسمت مامان بودی واولی نوه پسری ازسمت بابا همچنین اولین نوه دختری بابا اینها هستی  بالاخره روز22 اردیبهشت 90 به دنیا اومدی ...
23 دی 1393